بیوگرافی ام را گذاشته ام : waiting...
در انتظار ...
در انتظار نتایج کنکور
در انتظار اینده خیلی خیلی نا معلوم
در انتظار مهر ماه و دیدار...؟
بیوگرافی ام را گذاشته ام : waiting...
در انتظار ...
در انتظار نتایج کنکور
در انتظار اینده خیلی خیلی نا معلوم
در انتظار مهر ماه و دیدار...؟
امشب قابلیت اینو دارم واسش اهنگ از چارتار و ایهام بفرستم .
بعد اون فردا صبح فقط سین بزنه و هیچی نگه
بعد ترش من یه هارت اتک بخورم بابتش .
کنکورم تموم شده
هیچ امتحان خاص دیگه ای هم ندارم
و استرسی هم ندارم
پس چرا تو هنوز توی خوابامی ؟
چرا امروز تماما دلتنگ تو بودم ؟
مگه نگفته بودن تو فقط واسه این تو ذهنمی که من شرطی شدم -شرطی شدن فعال-برای پناه از استرس به تو روی اوردم . چرا دروغ گفتن بهم ؟
دیروز با بچه ها خداحافظی کردم
کتابامو ریختم تو این چرخ دستی هایی که مامانبزرگا توش سبزی و خریدای خونه رو میریزن میارن خونه ...
مژگان و محدثه رو یه نیمچه بغل کردم و اون حرف تکراری "موفق باشی" بهشون گفتم .
امروز رفتم دانشگاه اصفهان .
ازمون دادم
برگشتم.
تو راه برگشت اکثرا داشتن با دوستاشون حرف میزدن که فیزیکش فلان بود ریاضیش سخت بود و ...
یهو دیدم یکی پشت سرم داره گریه میکنه " چرا هیچ کس ناراحت نیستتت ؟ TT ریاضیش خیلی سخت بود TT "
منم برگشتم بهش گفتم " حاجی همه گند زدن ... به روشون نمیارن ، حرص نخور "
البته فکر نکنم زیاد جدی گرفته باشه حرف منو ...
خلاصه که اره . منم زیاد خوب ندادم . حالا تا نتایج بیاد . دیگه حوصله پشت موندن ندارم . امسال شد شد ، نشد یا میرم ازاد یا میرم فنی کامپیوتر میخونم .
سخی ...
من همش به این فکر میکنم که اگه فشار کنکور نباشه شاید ذهنم دست از سرت بر داره ...
میدونی ... تو شدی مسکن استرس هام ...
میخوام بدونم اگه کنکور هم تموم بشه و دانشجو بشم و برم خوابگاه بازم تو هروز تو ذهنم میمونی یا نه ...
اگه موندی . یه روز . یه روز خیلی دور . دوباره میام و میبینمت .