میرفتم کلاس زبان ... حدودا ساعت های 4:30 بعد از ظهر ..
یک خانمی بود که اوشونم دقیقا همون ساعت همون مسیر رو میرفت .
و معمولا هم جلوی من بود
یه خانم پیر که موهاشو از پشت بافته بود و تا کمرش میرسید .
همیشه هم یه ربان لای موهاش بود :)
انقدر کیوت بود و من متعجب بودم که تو این سن چطور حال و حوصله داره مو های سفید شو تا کمر نگه داره :)
پ.ن : احیانا اگر تصوری از ربان با موی بافته ندارید این عکس هم گذاشتم XD
۱۳ فروردين ۰۲